سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

91/5/8
3:4 ص

در سال 2000، فدراسیون جهانی کشتی برترین های کشتی آزاد قرن را معرفی کرد که در این بین عبدالله موحد، غلامرضا تختی و رسول خادم جزو 20 نفر برتر قرن قرار گرفتند.

برترین های کشتی آزاد در قرن بیستم و عناوین آنها به ترتیب زیر هستند:

1-     الکساندر مدوید(شوروی سابق) متولد 1937 مینسک. عناوین: 3 طلای المپیک، 7 طلای جهان، یک نقره و برنز جهان

2-     آرسن فادزایف(شوروی سابق)متولد 1962 مسکو. عناوین: 2 طلای المپیک، 6 طلا و یک نقره جهان

3-     ماخاربک خادراتسف(شوروی سابق)متولد 1964 اوستیای شمالی. عناوین: 2 طلای المپیک، یک نقره المپیک، 5 طلا، 2 نقره و یک برنز جهان

4-     سرگئی بلوگلازوف(شوروی سابق) متولد 1956 کالینینگراد. عناوین: 2 طلای المپیک، 6 طلا و یک نقره جهان

5-     والنتین یوردانف(بلغارستان) متولد 1960. عناوین: یک طلا و یک برنز المپیک، 7طلا، 2 نقره و یک برنز جهان

6-     بروس بومگارتنر(آمریکا) متولد 1960. عناوین: 2 طلا، یک نقره، یک برنز المپیک، سه طلا، سه نقره و سه برنز جهان

7-     سوسلان آندیف(شوروی سابق)متولد 1952 اوستیای شمالی. عناوین: 2 طلای المپیک، 4 طلا، یک نقره جهان

8-     لوان تدیاشویلی(شوروی سابق) متولد 1948 گگموبانی(در گرجستان). عناوین: 2 طلای المپیک، 4 طلا و یک نقره جهان

9-     جان اسمیت(آمریکا) متولد 1966. عناوین: 2 طلای المپیک، 4 طلای جهان

10-    مصطفی داغستانلی(ترکیه) متولد 1932. عناوین: 2 طلای المپیک، 3 طلای جهان

11- عبدالله موحد(ایران)متولد 1940 بابلسر: یک طلای المپیک، 5 طلای جهان

11-    یوجی تاکادا(ژاپن)متولد 1954. عناوین: یک طلا و یک برنز المپیک، 4 طلا و یک برنز جهان

12-    غلامرضا تختی(ایران) متولد 1930 تهران: یک طلای المپیک و 2 نقره المپیک، 2 طلا و 2 نقره جهان

13-    الکساندر ایوانیسکی(شوروی سابق) متولد 1937 کراسنولیمانسکیو. عناوین: یک طلای المپیک، 4 طلای جهان

14- بوایسار سایتی‌اف(روسیه) متولد 1975 خاساویورت. عناوین: یک طلای المپیک، 3 طلای جهان(تا سال 2000)

14- ولادیمیر یومین(شوروی سابق) متولد 1952 اومسک. عناوین: یک طلای المپیک، 4 طلا، یک نقره و یک برنز جهان

17- رسول خادم(ایران) متولد 1972 مشهد: یک طلا و یک برنز المپیک، 2 طلا و یک نقره جهان


18- احمد آئیک(ترکیه) متولد 1938. عناوین: یک طلا و یک نقره المپیک، 2 طلا و یک نقره جهان

19- ایوان یاریگین(شوروی سابق) متولد 1948 کمروسکایا. عناوین: 2 طلای المپیک، یک طلای جهان

20- آناتولی بلوگلازوف(شوروی سابق) متولد 1956 کالینینگراد. عناوین: یک طلای المپیک، 3 طلا و یک برنز جهان

 


  

91/3/17
11:28 ص

رفتیم بلیت کانادا بگیریم زنه میگه سیاحتیه؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ زیارتیه میخوام برم امامزاده ریچارد.
رفتیم سر خاک یکی از فامیلامون ساکت نشستیم پسر خاله ام میگه ساکتی!!! پــــ نه پـــــــ بلند شم برات سیا نرمه نرمه رو بخونم.
یارو عکسمو دیده میگه:اااا دماغ خودته این؟
پـَـَــــ نــه پـَـَــــ دماغ اجدادمه که بینی به بینی، نسل به نسل منتقل شده الان رسیده به من!!!!.
 
په نه په
 
 
با دوستم رفتیم تو یه مغازه ی شلوغ که عسل طبیعی میفروشه؛ نوبت ما که میشه طرف میگه:شمام عسل میخواین!؟ ، پـَـَـــ نــه پـَـَـــ دوتا زنبوریم اومدیم استخدام شیم
تو بهشت زهرا دنبال قبر یکی می گشتیم. یه ادم خوشحال اومده داره با ما رو سنگ قبرا رو می خونه. بعد میگه دنبال قبر کسی می گردین؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ دستیار عزرائیلم اومدم ببینم کسی زود تر از موقع نمرده باشهچشمک
زنگِ خونه رو میزنم مامانم میپرسه میخای‌ بیایی تو ؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ می‌خوام ببینم اف ف سالمه یا نه
صبح رفتم کنکور بدم .مراقب میگه تو هم اومدی کنکور بدی؟ پـَـَـ نه پـَـَـ اومدم اینجا برم دسشویی
ماشینم بنزین تموم کرد وسط جاده، واستادم دم جاده با پیت بنزین یکی 2 لیتر بنزین از ماشینش بهم بده که فقط خودمو برسونم به یه پمپ بنزینی، یکی زد بقل گفت آقا بنزین برای ماشینت می‌خوای؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ می‌خوام باهاش خودمو آتیش بزنم
رفتیم پایگاه انتقال خون میگه شمام اومدین خون بدین؟ پـــ نه پــ ما پشه ایم اومدیم مهمونی...!!!
ساعت 5-4 صبح زنگ زده..گوشی رو برداشتم به زور دارم جواب میدم..میگه خواب بودی؟؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ داشتم سر گلدسته مسجد محلمون اذان میگفتم صدام گرفته
خونمون رو عوض کردیم به بابام میگم کی واسه خونه خط میگیری؟
میگه خط تلفن؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ خط نستعلیق روزی دوبار هم از روش بنویسیم
برای طرح یه شکایت رفتم کلانتری طرف می گه از کسی شکایت دارین ؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم فرار مایکل اسکافیلد رو از فاکس ریور گزارش کنم
تو این گرما که سگ تب میکنه رفتم سوپر مارکت میگم یه ایستک بدید یارو میگه خنک باشه؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ گرم بده میریزم تو نعلبکی خنک بشه!
بعد از چهار ساعت از کنکور تو هوا 40 درجه اومدم خونه خواهرم میگه خسته‌ای؟ اگه نیستی منو ببر یه جایی میخوام خرید کنم.
پـَـَـ نــه پـَـَــ. نه خسته نیستم تو جلسه کنکور لحاف دشک انداخته بودم داشتم قلیون میکشیدم
داریم لوازم میزاریم توی ماشین که بریم مسافرت
همسایمون میگه دارید میرید مسافرت؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ قراره از امشب توی ماشین زندگی کنیم
به مامانم میگم قوری کجاست؟ میگه میخوای چای بخوری؟!
پــَ نه پــــــَ میخوام دست بکشم روش شاید غولی چیزی ازش درومد!!
رفتم فروشگاه میگم سیخ داری؟
میگه برا کباب؟
پـ ن پـ برا خاروندن دیافراگمم از تو دهنم می‌خوام
aکارت سوخت ماشینو برداشتم دارم میرم بابام میگه میری بنزین بزنی؟؟؟ . . . پـَـَـ نــه پـَـَــ میرم آب هویچ بریزم تو باکش نور چراغاش زیاد شه

  

91/3/16
10:59 ص

میترسم

 

 

من از این تنهایی

از این که دیر می آیی

از این که روزی به من بگویی

تو به من نمی آیی

می ترسم....

چرا نمی دانی تو

چگونه بی تو زمان میگذرد

بارها این را از خودم می پرسم

من می ترسم...می ترسم...


  

91/3/14
12:41 ع

حیف نون می ره کتابخونه، داد می زنه یه ساندویچ بدین با سس اضافه.
آقاهه بهش می گه: آقا! اینجا کتابخونه هست.
حیف نون می گه: ببخشید… بعد یواش در گوش آقاهه می گه: یه ساندویچ بدین با سس اضافه!

—————————

شعبده بازی روی صحنه هنر نمایی می کرد که ناگهان گفت: حالا یک خانم بیاید روی صحنه تا من کاری کنم که غیب شود!
مردی از میان جمعیت برخاست و گفت: آقای شعبده باز! چند لحظه صبر کن تا من بروم مادر زنم را بیاورم!

—————————

سه نفر می خواستند چای لیپتون بخورن. اولی فنجان رو نگه می داره و لیپتون را تو فنجان تکان می ده، دومی لیپتون را نگه می داره و فنجان را تکان می ده، سومی لیپتون را به دور فنجان می ماله!

—————————

مادر: احمد! اگر من به تو 10 تا بادام بدهم که آنها را به طور مساوی با جواد تقسیم کنی، چند تا به او می دهی؟
احمد: سه تا!
مادر: ببینم! مگر تو حساب کردن بلد نیستی؟
احمد: چرا مامان من بلدم، ولی جواد که بلد نیست!

—————————

به حیف نون گفتن واسه زلزله بم چه کمکى کردى؟ گفت: متاسفانه من دستم خالی بود، ایشالا زلزله بعدی!

—————————

احمد: مامان! اجازه می دهی بروم با اکبر بازی کنم؟
مادر: نه پسرم، اکبر بچه خوبی نیست. آدم باید همیشه با دوست بهتر از خودش بازی کند.
احمد: پس اجازه بدهید اکبر بیاید با من بازی کند!


  
مشخصات مدیر وبلاگ
 
علیرضا جلدکار[16]
 

ورزش مورد کشتی. تمام وجودمه


لوگوی وبلاگ
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
صفحه‌های دیگر
دوستان
 

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ